شکل (2-3) مدل شناختی سالکوفسکیس برای OCD (سالکوفسکیس، 2007، ص229)
در رویکرد درمان شناختی وسواس، درمان مستلزم اصلاح باورهایی است که منجربه تفسیرنادرست افکارمزاحم میشود و درنظرسالکوفسکیس تفسیرهایی که مسئولیت افراطی ایجادمیکنندبایداصلاح شوند. علاوه براین رفتارهای همراه که منجربه حفظ وتداوم این باورها میشود نیزبایدمورد توجه قرارگیرد. ازآنجائی که مطابق این مدل بیماران وسواسی تجربیات وسواسی را به عنوان یک شرایط تهدیدآمیزتلقی میکنند، اساس درمان کمک به بیماربه منظور ایجاد وآزمایش یک مدل کمتر تهدیدآمیز ازتجربیاتشان میباشد.
عناصر درمانی به نظرسالکوفسکیس (2007) به قرار زیرمیباشد:
– طرح یک مدل جامع رفتاری – شناختی ازمشکل بیمار، به عنوان یک مدل جایگزین برای ترسها واحساس تهدیدهایی که دربیمار وجود دارد.
– معرفی جزئیات افکاروسواسی وارزیابی افرادوسواسی ازآنها همراه با معرفی راهبردهایی که برای اصلاح باورها درنظرگرفته شده است.
– بحث درخصوص روشها وتجربیات رفتاری، به منظور به چالش کشیدن فرضیات بنیادی وارزیابیهای منفی باهدف اصلاح باورهای منفی بیمار.
دراینجا روش مواجهه و جلوگیری ازپاسخ به منظور کمک به درک بیمار از اینکه رفتارهای خنثی سازمنجر به حفظ باورها وناراحتیهای همراه آن وقطع آنها منجر به تصحیح باورها میگردد، مورد استفاده قرارمیگیرد. علاوه بر این به منظور به وجود آوردن یک ادراک اولیه ازفرایندشناختی OCD مراحل زیربرای بیمار تبیین میگردد.
علاوه بر باور احساس مسئولیت افراطی، باورهای دیگری نیز دررابطه با بیماران وسواسی توسط نظریه پردازان ودرکارگروههای مختلف مربوط به بیماران وسواسی مطرح شده است که درچارچوب درمان شناختی مورد استفاده قرارمیگیرد. پیشنهادهای یک گروه تحقیقاتی بین المللی درجمع بندی مجموعه باورهای مطرح شده مرتبط با مشکلات وسواس فکری و عملی به قرار زیرمیباشد:
باورهای مسئولیت، اهمیت افکار، بیش برآورد خطر ، عدم تحمل غیرقطعی بودن وکمال گرایی (به نقل ازمایرز ، فیشر وولز، 2008). علاوه براین باورهای دیگری نیزمطرح شده که به توضیح مختصری درمورد آنها میپردازیم:
یکی ازباورهای ناکارآمد افرادوسواسی کنترل افکار، ذکرشده است وبه این باورکه کنترل افکارامکانپذیروضروری است اشاره میکند(مایرز، فیشر وولز، 2008). وگنر ، 1989، فرآیندهایی نظیرنادیده پنداشتن وبازداری فکر رانمایانگر تلاش افرادOCD برای کنترل افکارمزاحم میداند. درحالیکه این فعالیت ممکن است درواقع منجربه افزایش فراوانی آن شود. به نظرسالکوفسکیس، 1989، باورهای فراشناخت درباره نیازبه خودکنترلی ذهنی بر ارزیابی افکارفرد و رشدOCD مؤثراست. همچنین به نظر کلارک وپاردن، 1993، باورهای فراشناخت درمورد نیازبه کنترل فکرو ناتوانی افراد مستعدوسواسی برای کنترل فعالیت ذهنی شان، قابل مشاهده است(استکتی، فراست وکوهن ، 1998).
بیش برآورد خطر به باورهایی درمورد اغراق دراحتمال وشدت آسیبی که واقع میشود اشاره دارد(مایرز، فیشروولز، 2008). بسیاری ازبیماران OCD بیش برآوردی ازتهدید ناشی ازنتایج منفی دارند. مطابق پژوهش استکتی وفراست، 1994، افرادوسواسی حتی ازخطرات روزمره زندگی نیز اجتناب میکنند(استکتی، فراست وکوهن، 1998). همچنین عدم تحمل غیرقطعی بودن وتردید، ازدیگرباورهای مورد اشاره در رابطه باوسواس است وبه ضرورت اطمینان داشتن وغیرقابل تحمل بودن ابهام اشاره میکند(مایرز، فیشر وولز، 2008). کاروکوزاک این ویژگی را به عنوان خصوصیت اصلی OCD مطرح کردهاند. بیچ ولیدل ، 1974، فرض کردهاندکه رفتارهای تشریفاتی نه تنها به منظور کاهش ناراحتی فوری بلکه تاحدی به منظور نیازبه قطعیت قبل ازپایان یک فعالیت انجام میشود. همچنین دراین رابطه گفته شده که افراد OCDبیشترمحتاط هستند، زمان بیشتری برای طبقه بندی اشیاء صرف میکنند، اطلاعات را به دفعات درخواست میکنندو درتصمیمات خودشک وتردیددارند(استکتی، فراست وکوهن، 1998).
باورهایی درمورد ناراحتی و اضطراب نیزنقش مهمیرا در تعیین پاسخهای OCD دارد. به نظر فوآوکوزاک ممکن است این اعتقاد دربیماران OCD باشدکه اضطراب غیرقابل تحمل است. گرچه یافتههای پژوهشی درمورد این باورکمتراست، امابه نظرسالکوفسکیس، 1985، نیزخنثیسازی (تشریفات)به منظور کاهش ناراحتی، مسئولیت واحتمالا” نتایج تهدیدآمیزمورداستفاده قرارمیگیرد(استکتی، فراست وکوهن، 1998). بعضی صاحب نظران به باورهای دیگرنیز اشاره کردهاند. گایدانو و لیوتی ، 1983، پیشنهاد کردهاند که بیماران OCD برآورد پائینی ازتوانایی خود برای مقابله باموقعیتهای تهدیدآمیز دارند. احتمال زیادی وجود داردکه بیماران OCD به تشریفات واجتنابها به عنوان تنها راهبردهای مقابلهای دردسترس نگاه کنند. اما به نظرفوآوکوزاک، این دوباورمشخصهی اختلالات اضطراری دیگرنیزمیباشد و نمیتواند OCD را ازدیگراختلالات اضطرابی تفکیک کند(استکتی، فراست وکوهن، 1998).
باوردیگر کمال گرایی است. فریستون کمال گرایی را به عنوان یکی ازپنج باور معیوب که مشخصه OCD هستند مطرح میکند و یکی ازکارگروههای وسواس فکری و عملی کمال گرایی رایکی ازشش بعداصلی باورهای OCDمطرح کردهاند. مک فال ولرشیم، 1979، چندفرض یاباورکه منجربه ارزیابی تهدید شده ودر
هسته مرکزی OCD قرارمیگیرد را مطرح میکنند. این باورکه یک فرد بایدکاملا”شایسته وواجدصلاحیت بوده ودرهمه زمینههای ممک
ن پیشرفت کندواینکه افرادبااختلال OCD اعتقاد دارندکه بایدکامل باشندتابه احساس خوبی درمورد خودشان دست یابند، آنها ازانتقاداجتناب میکنندومیپندارندکه اشتباهات وشکستها مصیبت بارهستند. کمال گرایی نمایانگر تلاش برای اجتناب ازچندچیز ناخوشایند است، انتقاد، مصیبت، عدم قطعیت وفقدان کنترل. برطبق بعضی ازنظریات کمال گرایی حاصل تلاش برای اجتناب ازعدم قطعیت یاتلاش برای برقراری کنترل میباشد. درحالیکه بعضی دیگر کمال گرایی راناشی ازعدم قطعیت وتمایل
برای کنترل روی محیط میدانند. درنهایت خصوصیت عمده کمال گرایی بیشتر اجتناب ازاشتباهات
(کمالگرایی منفی) است تادستیابی به اهداف(به نقل ازفراست، نوارا و ریوم ، 2002)ویلهلم
واستکتی، 2006، به باوری دیگرتحت عنوان ترس ازتجربیات مثبت درافرادOCD اشاره کردهاند
(چوساک ، مارکوئز ، فاما ، رناود وویلهلم، 2009). دربعضی ازافراد OCD این ترس وجود دارد که بعدازبرخی ازاتفاقات خوب ولذتبخش رخدادهای بدی راتجربه خواهندکرد. دراصطلاحات روزمره مردم، عبارت «بعدازهرخنده گریهای است»معرف همین تفکراست(عابدی،1389).