نوناکا و تاکوچی 1995، خلق دانش در شرکت را با استفاده از دو مولفه تشریح می کنند: شکل و سطح . بدین ترتیب دو نوع تعامل را برای خلق دانش برمی شمارند: تعامل میان دانش ضمنی و دانش صریح (تعامل میان دو شکل از دانش) و تعامل میان دانش فردی و دانش سازمانی (تعامل دو سطح). این تعاملات چهار فرایند خلق دانش در شرکت را مشخص می کنند:
از ضمنی به ضمنی: برای مثال حسابدار شرکت که مهارت خاصی را به همکارش منتقل می کند. این نوع خلق قابلیت کمتری در ایجاد تحول سازمانی دارد.
از صریح به صریح: حسابدار شرکت اطلاعاتی را از سراسر شرکت جمع آوری و به صورت گزارش مالی منتشر می کند.
از ضمنی به صریح: حسابدار شرکت، براساس تجربه چندساله خود، روش جدیدی را برای بودجه بندی شرکت تدوین می کند.
از صریح به ضمنی: یکی از کارکنان شرکت، گزارش مالی شرکت را به عنوان ابزاری نو در عملکرد سازمانی خود به کار می بندد.
پویش، اشتراک و تعامل پیوسته دانش در این مسیر است که به خلق دانش جدید سازمانی منجر می شود. دانش ضمنی یک فرد با مطرح شدن در جمع، تبدیل به دانش ضمنی دیگران می شود (تبدیل در سطح)؛ دانش صریح سازمان با درونی شدن و تجربه شخصی به دانش ضمنی تبدیل می شود (تبدیل در سطح و شکل). دانش ضمنی فرد، برای مثال با تدوین گزارشهای سازمانی، به دانش صریح و سازمانی تبدیل می شود (تبدیل در سطح و شکل). ترکیب دانشهای صریح در بخشهای مختلف سازمان، می تواند مورد استفاده فردی در یک بخش قرار گیرد و تبدیل به دانش صریح جدیدی شود. (تبدیل در سطح)
مدیریت دانش
مدیریت دانش یک مدل کسب و کار نظام یافته داخلی است که به تازگی در حیطه علوم و سازمانها پدیدار شده و یک طیف وسیع علمی را با تمام منظرهای آن مورد رسیدگی قرار می دهد. این طیف وسیع می تواند، تولید دانش،تدوین قوانین علمی و مشارکت علمی را شامل شده و نهایتاً به ارتقای فراگیری و نوآوری منجر شود؛ مدیریت دانش فرآیندی است که طی آن سازمان به تولید ثروت از دانش و یا سرمایه فکری خود می‏پردازد(نوناکا و تاکوچی، 1995: ص40) به صورت بسیار ساده، مدیریت دانش فرآیندی است که طی آن سازمان به ایجاد ارزش از داراییهای فکری و دانشمحور می‏پردازد. اغلب، ایجاد ارزش مستلزم به اشتراک‏گذاری دانش بین کارکنان، بخشهای سازمانی و یا حتی سایر سازمانهاست. مدیران موفق همواره از داراییهای فکری موجود در سازمان خود استفاده کرده و به آن پی برده‏اند، اما اغلب این فعالیتها به صورت غیرسیستماتیک و ساختاریافته انجام گرفته است، به نحوی که مدیران از انتشار و گسترش دانش کسب شده در سطح سازمان اطمینان نیافته‏اند. تخمین زده می‏شود که 85 درصد داراییهای دانش سازمان به‌جای ذخیره‏سازی در پایگاه‏های داده، در پست الکترونیک، فایل‏های word، و در فایلهای Presentation جای گرفته‏اند( توربان، 2003: فصل دوم صفحات 49-86).
مدیریت دانش فرایندی است که به سازمان‌ها یاری می‌کند اطلاعات مهم را بیابند و آنها را گزینش، سازماندهی‌ و منتشر کنند. در واقع مدیریت دانش، تخصصی است که برای فعالیت‌هایی همچون حل مشکلات، آموختن پویا، برنامه‌ریزی‌ راهبردی و تصمیم‌گیری ضروری است. در ادامه به ذکر چند تعریف از آن بسنده میشود:
ابتدائی ترین تعریف مدیریت انش عبارت است از: یافتن راهی جهت خلق، شناسایی، آشکارسازی، اشتراک و توزیع دانش سازمانی به افراد نیازمند آن (گانب: ترجمه ایرانشاهی، دوره 18:ص4).
مدیریت دانش عبارتست از: احاطه کردن ابزار فناوری با جریان عادی فعالیتهای سازمانی در قسمتهایی که با یکدیگر هم پوشانی (OVERLAP) دارند.
تعریف اسوان از مدیریت دانش یکی از بهترین تعاریف قلمداد می‌شود: مدیریت دانش هرگونه فرایند یا عمل تولید، کسب، تسخیر، ترویج و جامعه‌پذیری و کاربرد آن‌ است، در هرجایی که دانش استقرار یابد، یادگیری و عملکرد سازمان را افزایش می‌دهد(سوان ، 1999: ص 3).
کویتز مدیریت‌ دانش را چنین تعریف می‌نماید: فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه‌ اعضاء و دارایی مبتنی بر دانش می‌پردازد.
کارل ویگ 2002، براین باور است که مدیریت دانش، یعنی ایجاد فرایندهای لازم برای شناسایی و جذب داده، اطلاعات و دانش های مورد نیاز سازمان از محیط درونی و بیرونی و انتقال آنها به تصمیم ها و اقدامهای سازمان و افراد.
با توجه به تمامی موارد مطرح شده، به عبارت بسیار ساده مدیریت دانش را می‏توان به عنوان فرآیند بهینه‏سازی کاربرد سرمایه فکری به منظور دستیابی به اهداف سازمانی دانست.
تفاوت مدیریت دانش و مدیریت اطلاعات
عنصری که مدیریت دانش را از مدیریت اطلاعات از پایه و اساس متفاوت می‌کند، دست‌اندازی آن به قلمرو دانستی‌های غیر مدون و مضبوط و فراتر از آن، دانسته‌های ضمنی است که چه بسا دانندگان آن نیز از داشتن آن بی‌خبرند و یا توانایی تبین آن را ندارند؛ اگر بپذیریم که هدف مدیریت دانش بهره‌گیری بهینه از همه دانستی‌های مضبوط و غیر مضبوط، ساختار یافته و ساختار نیافته، صریح و ضمنی و بکار انداختن همه این منابع در خدمت تحقق مأموریت سازمان است، آنگاه می‌توان آن را مدیریت اطلاعات دانست. لیکن اگر از دانش، اعم از صریح و ضمنی آن، تعریف محدودتری نظیر داونپورت و پیتر سنگه را بپذیریم، آنگاه چه بسا بتوان ماده و موضوع کار مدیریت دانش و قلمرو آن را بسیار جدا از ماده کار و قلمرو مدیریت اطلاعات دانست. در معنای اخیر، مدیریت دانش به معنای تسهیل ارتباطات انسانی در سطح سازمان به منظور استخراج
دانش ضمنی و تبدیل آن به دانش صریح و تبادل آن در سطوح مختلف با هدف بهینه‌سازی عملکرد است (افشار زنجان و نوذری، 1383).
سیر تکاملی مدیریت دانش
یک تئوری بزرگ که در حیطه‌ی مدیریت دانش تاکنون پدیدار شده است، تئوری خاصی است که توانسته مجموعه‌ای از تجربیات مرتبط با بحث مدیریت دانش را گردآوری نماید؛ در این راستا، لازم است به کارهای کوچک و بزرگ و با ارزشی که صورت پذیرفته است اشاره نمائیم. باید گفت که تعداد زیادی از تئوریسین‌های مدیریت، تکامل بحث مدیریت دانش را به عهده داشته و توزیع نموده‌اند که در میان آنان برجستگانی همچون پیتر دراکر ، پاول استراوسمن و پیتر سنگه از آمریکا را می‌توان نام برد. دراکر و استراوسمن بیشتر در زمینه‌ی اهمیت ارتقاء اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی و آقای سنگه با تمرکز بر روی سازمان‌های یاد گیرنده ،ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را بوجود آورده‌اند.
افزودن هوش بشری که توسط آقای دگ اینگل بارت در سال 1978 به جهان عرضه شد، توانست به سرعت به عنوان یک نرم‌افزار گروهی و کاربردی، توانمندی خود را در رابطه با دیگر سیستم‌ها و نرم‌افزارهای کاربردی نشان دهد؛ در اواسط سال 1980 اهمیت دانش به عنوان دارائی رقابتی در بین سازمان‌ها مشهود گردید، و این در حالی بود که علم اقتصاد کلاسیک هنوز در رابطه با روش‌ها و متدهای مدیریت آن دارای نقصان بود و هنوز برای برخی از سازمان‌ها نیز این غفلت وجود دارد (یاریگر روش، حسن، 1382:ص117).
فناوری کامپیوتر باعث شده اطلاعات با سنگینی و فراوانی آغاز بکار کند که این امر تنوع قابل توجهی در محدوده‌ی کامپیوتر ایجاد نمود و بدین ترتیب این فناوری خود قسمتی از راه‌حل مورد نظر برای شکل‌گیری مدیریت دانش گردید. در سال 1980 توسعه‌ی سیستم‌های مدیریت دانش بوجود آمدند که به استناد کارهای انجام شده در زمینه‌ی هوش مصنوعی و سیستم‌های هوشمند باعث شدند تا مفاهیم تازه‌ای به عنوان دانش اکتسابی ، مهندسی دانش ، سیستم‌های بر پایه‌ی دانش و هستی شناسی بر پایه کامپیوتر به جهان عرضه شود؛ مقالات و نوشتهای مرتبط با مدیریت دانش ابتدا در نشریاتی همچون Harward Raview Management Sioan, Science Business Organizatinal و دیگر نشریات معتبر جهانی به چاپ رسیدند. اولین کتاب‌ها درباره‌ی یادگیری سازمانی و مدیریت دانش در سال 1990 منتشر شدند. به عنوان مثال می‌توان از کتاب آقای سنگه به نام پنج اصل و یا کتاب آقای ساکاایی تحت عنوان انقلاب ارزش دانش نام برد. طی همین سال تعدادی از شرکت‌های مشاوره‌ای در زمینه‌ی برنامه‌های مدیریت دانش کار خود را آغاز نمودند و در همین رابطه تعدادی از شرکت‌های مشهور آمریکایی، اروپائی و ژاپنی برنامه‌های مدیریت دانش خود را نهادینه نمودند. در سال 1991 و برای اولین بار مطالبی درباره‌ی مدیریت دانش در مراکز انتشاراتی مشهور به چاپ رسید و این در حالی بود که کتابی تحت عنوان قدرت فکر، نوشته آقای تام استوورات در مجله‌ی پرطرفدار فورلیون به چاپ رسید. شاید بتوان گفت که وسیع‌ترین کار تحقیقاتی در زمینه‌ی مدیریت دانش تا امروز در سال 1995 توسط آقایان ای کوجیرو نافوکا، هیروتاکاتاکی شی در سازمان خلق دانش به نام چگونه شرکت‌های ژاپنی نوآوری و پویایی را بوجود می‌آورند؟ صورت پذیرفته است(یاریگر روش، حسن، 1382:ص117).