1- دانش پیشین (توانایی کارکنان): عبارت است از سوابق آموزشی و مهارت های شغلی کسب شده که دانش پیشین را تشکیل داده و سازمان نیاز دارد تا این دانش را درونی سازی کرده و آن را به کار گیرد .
2- شدت تلاش (انگیزش کارکنان): عاملی است که می‌تواند یک پتانسیل و ظرفیتی را جهت انجام اثربخش وظایف بوسیله محرک‌های درونی ایجاد کند که این خود می‌تواند سبب ایجاد افرادی با قابلیت‌های یادگیری بالا جهت به کارگیری دانش جذب شده باشد.
ارزشیابی از دیرباز در امر آموزش و پرورش و به خصوص در حیطه آموزش عالی وجود داشته است و به عنوان یکی از کارکردهای مدیریت دانشگاهی نقش مهمی در برنامه ریزی صحیح، اجرای موفق برنامه‌های آموزشی و بهبود کیفیت آموزشی دانشگاه‌ها دارد (بنی سی و همکاران، 1388). برای انجام ارزیابی، می‌توان الگوهای گوناگونی به کاربرد. اما استفاده از یک الگوی خاص، بستگی به به هدف ارزیابی دارد. یکی از الگوهای ارزیابی که کاربرد وسیع‌تری در آموزش عالی دارد، الگوی اعتبار بخشی می‌باشد. اعتباربخشی، مترادف با ارزیابی برونی است. این نوع ارزیابی فرآیندی است که از طریق آن یک مؤسسه آموزشی، به واسطه صلاحیت‌های تشکیل دهنده اش، به وسیله نهادی برونی معتبر شناخته می‌شود. هدف این فرآیند آن است که کیفیت موسسه‌های آموزشی را گواه کند و آنها را در بهبود امورشان یاری کند (فرقانی، 1376) .
برنامه بهبود کیفیت علمی (AQIP) ساختاری برای الگوی متناوب اعتبار بخشی است که به هدایت و حمایت موسسات آموزش عالی می‌پردازد در زمانی که آنها تمام تلاش خود را بر بهبود کیفیت سیستماتیک متمرکز می‌کنند (اسپانگل ، 2000) . برنامه بهبود کیفیت علمی (AQIP) شکل جدید و پیشرفته‌ای از الگوی اعتباربخشی است که به منظور کمک به آموزش عالی و ارزیابی کیفیت برنامه‌ها و خدمات طراحی شده تا موفقیت دانشگاه را تضمین کند (بروا بهرنس ، 2003). این مدل برای اولین بار توسط انجمن مرکزی شمال توسعه داده شد و براساس ترکیبی از اصول کیفیت عملکرد، بهبود فرآیندها و تئوری مدیریت کیفیت جامع می‌باشد این مدل جدید برای اثربخش بودن کیفیت فرآیندهای نهادی، به ارزشیابی دانشگاه می‌پردازد (داف ، 2006) . اصول و فرآیندهای بهبود کیفیت براساس برنامه بهبود کیفیت علمی (AQIP) شامل مجموعه‌ای از هدف‌ها، شبکه‌ها و فعالیت‌های مربوط به پاسخگویی است (کمسیون عالی یادگیری ، 2003). این مدل شامل 9 مؤلفه به منظور خود ارزیابی، تمرکز بر بهبود و تولید نتایج و محصولات می‌باشد که عبارتند از:
1- کمک به یادگیری دانشجویان: تمرکز بر طراحی، توسعه و اثربخشی فرآیندهای یاددهی- یادگیری.
2- تحقق اهداف عینی: مشارکت به منظور تحقق هدف‌های اصلی، انجام رسالت‌ها و متمایز شدن سازمان از سایر مؤسسات آموزشی.
3- درک نیازهای دانشجویان و سایر ذینفعان: ارزیابی اثربخش کارکرهای سازمان به منظور درک نیازهای دانشجویان و سایر ذینفعان.
4- ارزش قائل شدن برای افراد : ارزش قائل شدن برای افراد از طریق متعهد کردن سازمان به منظور رشد اعضای هیئت علمی، کارمندان و مدیران.
5- رهبری و ارتباطات: تنظیم کردن سلسله دستورات جهت تصمیم‌گیری و جستجوی فرصت‌های آینده و هم چنین انجام اقدامات مربوط به ارتباط برقرار کردن با ذینفعان داخلی و خارجی.
6- حمایت از فعالیت‌های سازمان: فراهم کردن محیطی جهت پیشرفت و ترقی بیشتر یادگیری.
7- اندازه‌گیری اثربخشی: ارزیابی داده‌ها، اطلاعات و دانش گردآوری شده، تحلیل شده و تسهیم شده و مدیریت آنها به منظور عملکرد بهتر سازمان.
8- برنامه ریزی برای بهبود مستمر: ارزیابی فرآیندهای مربوط به برنامه ریزی در سازمان و تحقق رسالت‌ها و بینش سازمان از طریق انجام برنامه‌های عملیاتی و استراتژیکی.
9- ایجاد روابط مبتنی بر همکاری: ارزیابی ارتباطات جاری و بالقوه سازمان به منظور مشارکت برای تحقق رسالت‌ها (کمسیون عالی یادگیری ، 2012).
با توجه به اینکه امروزه تغییر در دانشگاه‌ها و آموزش عالی یک ضرورت است و دانشجویان، جامعه و هم چنین نیازها و تجارب آنها تغییر کرده است دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی باید به گونه‌ای عمل کنند که نسبت به تغییرات در پیرامون خود آگاه شده و قابلیت جذب دانش موجود در محیط متغیر را بدست آورند هم چنین به دلیل اینکه تولید و تسهیم دانش در دانشگاه موضوعی است که مورد توجه بسیاری از رؤسا و مدیران قرار گرفته است به منظور موفق شدن دانشگاه‌ها در برخورد با مسائل و مشکلات وتغییرات، باید مدیریت آموزش آنها تأکید بیشتری بر مؤلفه‌های بهبود کیفیت آموزش نماید و با کشف موانع موجود، در راستای بهبود کیفیت علمی دانشگاه‌های خود اقدامات اساسی انجام دهند.
با توجه به موارد مطرح شده در بالا هدف این پژوهش ، بررسی ارتباط بین تسهیم دانش و قابلیت جذب دانش با بهبود کیفیت علمی از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه می باشد . در این پژوهش به منظور بررسی تسهیم دانش از نظریه تسهیم دانش واندن هوف و وان وینن (2004) و برای مطالعه قابلیت جذب دانش از نظریه قابلیت جذب دانش منبیوا و همکاران (2003) و برای بررسی بهبود کیفیت علمی از مدل AQIP که توسط کمسیون عالی یادگیری (2012) ایجاد شده است، استفاده خواهد شد . از بین 9 مؤلفه مدل بهبود کیفیت علمی(AQIP)، 5 مؤلفه (کمک به یادگیری دانشجویان، درک نیازهای ذینفعان، ارزش دادن به افراد، رهبری و ارتباطات و حمایت از فعالیت‌های سازمان) به دلیل جلوگیری از گستردگی بیش از حد موضوع و متناسب بودن با وضعیت دانشگاه استفاده
خواهد شد .
1-2 اهمیت و ارزش پژوهش
آموزش عالی هر کشور یکی از عوامل مؤثر در تحقق سیاست‌های توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن به شمار می‌رود، تربیت نیروی انسانی متخصص و کارآزموده، به عنوان اساس توسعه همه جانبه کشورها، تولید دانش، دانش پژوهشی و عرضه خدمات تخصصی توسط دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی انجام می‌گیرد. بنابراین تسهیم دانش و شناسایی موانع آن در دانشگاه‌ها و خصوصا در بین اعضای هیئت علمی و اساتید و دانشجویان که از مهم‌ترین عناصر در هر دانشگاهی می‌باشد از این رو اهمیت دارد که می‌تواند یک فضا و جو سرشار از اعتماد و تعامل بین آنها ایجاد کند به نحوی که بتوانند دانش و تجربیات خود را با یکدیگر تسهیم و به اشتراک بگذارند که این خود می‌تواند نقطه قوت مهمی برای دانشگاهها و گروههای آموزشی و هم چنین جامعه باشد.
از طرف دیگر در عرصه جامعه دانش محور، مفهوم جدیدی به نام قابلیت جذب دانش وارد شده که به معنای جذب دانش و یادگیری سازمان از محیط می‌باشد. در خارج از مرزهای هر دانشگاهی منابعی از دانش وجود دارد که با بهره‌گیری از آنها می‌توان قابلیت‌های رقابتی خود را توسعه داد و قابلیت‌های نوینی را خلق کرد. از آنجا که اعضای هیأت علمی از مهره‌های اصلی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی هستند و وظیفه آنان انتقال دانش و تولید دانش نو برای جامعه است، لزوم توجه به قابلیت جذب دانش، یکی از وظایف مسئولان مراکز آموزش عالی می‌باشد. به گونه‌ای که با ایجاد قابلیت جذب دانش در خود می‌توانند دانش نهفته در بیرون از مرزهای دانشگاه را در اختیار خود درآورده و از طریق آن به تسهیم دانش در بین یکدیگر بپردازند که این خود عاملی در جهت افزایش بهبود کیفیت آموزش در بین اعضای هیئت علمی هر دانشگاهی می‌باشد.
در ضمن یکی از رسالتهای اصلی هر دانشگاه، ارتقاء کیفیت آموزش است. ازجمله راههای تحقق این رسالت، ارزیابی از کیفیت آموزشی اعضای هیأت علمی یک دانشگاه است. در آغاز قرن بیست ویکم سنجش کیفیت علمی دانشگاه‌ها و سایر مراکز آموزش عالی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده است. از جمله دلایل این امر، جهانی شدن، توجه به اقتصاد دانایی- محور در برنامه‌های توسعه پایدار و نیز ضرورت گسترش فرصت‌های آموزش عالی برای عده بیشتری از داوطلبان و در نتیجه افزایش هزینه‌های آموزش عالی از یک طرف و نیز کاهش منابع مالی برای تأمین نیازهای آن از طرف دیگر بوده است.
باتوجه به مطالب فوق و به دلیل اینکه در زمینه تسهیم دانش، قابلیت جذب دانش و برنامه بهبود کیفیت علمی (AQIP) در حیطه آموزش عالی تحقیقات بسیار اندکی وجود دارد و از آنجا که پژوهشی در مورد ارتباط این سه متغیر در آموزش عالی یافت نشد، این پژوهش به بررسی رابطه تسهیم دانش و قابلیت جذب دانش با بهبود کیفیت علمی از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه های منتخب اصفهان می پردازد.
نتایج این پژوهش برای وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری و بهداشت و دیگر نهادها و مراکز علمی و سیاستگذاری ، ریاست ، معاونین ، مدیران و اعضای هیئت علمی دانشگاه های مذکور مفید بوده و اطلاعات زیر را در اختیار می گذارد :
1- اطلاعاتی در مورد میزان بروز رفتار تسهیم دانش در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه ها ارائه می دهد تا بتوان در جهت تقویت و تشویق این نوع رفتار برنامه ریزی مناسبی را انجام داد .
2- ارائه اطلاعاتی به هیئت رئیسه و مسئولان دانشگاه ها مبنی بر ارتقاء کیفیت دانشگاه و گروه‌های آموزشی از طریق ایجاد فرهنگ تسهیم دانش بین اساتید و دانشجویان به منظور تولید دانش جدید .
3- کمک می کند که برنامه های کوتاه مدت و بلندمدتی در جهت ایجاد و ارتقاء قابلیت جذب دانش در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه طراحی و اجرا گردد .
4- کمک می کند تا رفتار تسهیم دانش ، قابلیت جذب دانش و بهبود کیفیت علمی در چشم انداز دانشگاه به عنوان ارزش های کلیدی نگریسته شود و برنامه ها و رویه هایی جهت ترویج و نهادینه سازی این سه مؤلفه تدوین گردد .
5- ارائه اطلاعاتی به هیئت رئیسه دانشگاه مبنی بر تقویت فرهنگ کیفیت محوری در تمام برنامه ها و استراتژی های دانشگاه جهت بهبود کیفیت علمی دانشگاه و در نهایت ارتقاء یادگیری دانشجویان .